میدانم که این مطلب را در نامناسب ترین زمان ممکن مینویسم و احتمالا با انواع و اقسام برخوردها مواجه خواهم شد و بسیاری به حق خواهند گفت که اینگونه مطالب موجب تحریک آذری ها و ایجاد نفاق و تفرقه خواهد شد . اما این چند روز این مساله آنقدر به ذهن من فشار آورده که بیشتر از این نمیتوانم صبر کنم.
مستقیم میرم سر اصل مطلب
از 5 شهریور که در ارومیه و تبریز تظاهرات شد و بحث نجات دریاچه ارومیه بالا گرفت . من هم مانند خیلی ها در اینترنت در بحثها شرکت کردم و در این اثنا با بسیاری از سایتها ترکی و صفحات فیسبوکبیشان آشنا شدم . اما چیزی که به جز بحث در مورد دریاچه ارومیه توجه من را جلب کرد عدم آشنایی و دنیایی فاصله میان ترکها و فارسها است نمیدانم آیا این فقط در دنیای مجازی و اینترنت است یا در واقعیت هم همینگونه است. آنچه من دیدم و خواندم این حس بسیار قوی است که بسیاری از ترکها شدیدا خود را مقهور و شکست خورده فارس میپندارند و گمان میبرند که فارسها آنها را در چنگال خویش گرفته و در حال ازمحلال و دوشیدن آنها هستند و ایشان را غرق در مشکلات عظیم اقتصادی کرده و خود در حال خوشگذرانی هستند گمان میبرند که در استانهای به قول خودشان فارس نشین وضع خوب است و ایشانند که در بدبختی به سر میبرند . علاوه بر این بیافزایید اینکه این ظلم را تاریخی دانسته و به همه زمانها تسری میدهند. البته نباید از این نکته نیز غافل شد که در میان فعالین آذربایجانی همه نوع طرز فکر است از جدایی طلبان افراطی تا انان که به دنبال فدرالیسم هستند تا فعالین مدنی که به دنبال حقوق فرهنگی ، زبانی و مدنی ایشان میگردند. و نمیتوان همه را مانند یکدیگر دانست .
اما چیزی که من را بیشتر نگران کرده حجم انبوه سایتهایی است که ظاهرا رسانه های اصلی آذری را تشکیل میدهند که در آنها از الفاضی مانند "آزربایجان جنوبی" و "شوونیسم فارس" و از این نوع به وفور یافت میشود و حتی در اطلاعیه هایی که برای حمایت از دریاچه ارومیه داده اند حتی در شهرهای تهران و دیگرنقاط نیز از آذربایجانی ها خواسته اند که اعتراض کنند و نه از همه مردم! ویا برخی فرا تر رفته و اعلام حمایت جنبش سبز و یا دیگران را رد کرده و آن را حرکتی در جهت "مصادره خیزش آذربایجان "خوانده اند. البته نباید از یاد برد که احتمالا ارتش سایبری رژیم هم در حال دامن زدن به این تفکرات است و سعی دارد تا اینگونه مطالب در این روزها بیشتر به چشم بیاید تا هم از اتحاد میان ایرانیان جلوگیری کند و هم بهانه ای برای سرکوب بیشتر بیابد.
اما احساس میکنم که اینجا یک کم کاری بزگ از سوی فعالین سیاسی و مدنی در هر دو سو صورت گرفته و آن هم عدم آشنایی اقوام ایرانی با یکدیگر و درک خواسته های ایشان است . به عنوان مثال آیا ترکها میدانند که استان کرمان که یکی از استانهای فارس نشین است از محرومترین استانها است؟ آیا میدانند که در جنوب همین استان هزاران نفر در گرمای 45 درجه هنوز در کپر(خیمه ای که با برگ نخل ساخته میشود) بدون هیچ امنکاناتی زندگی میکنند ؟ آیا برخی از ایشان که خشکاندن دریاچه ارومیه را هم جزیی از به قول خودشان "شوونیسم فارس" میدانند مگر ازمنیان رفتن طالاب انزلی و یا نابودی بخشهایی از آثار تاریخی هخامنشیان را با زدن سد سیوند از یاد برده اند؟ آبا کسانی که ستمها و مظالم این حکومت را به پای همه فارسها مینویسند مگر ساختن مناره از سرهای بریده را به دست تیمور لنگ نخوانده اند ؟ یا مگر چشم در آوردنهای آغا محمد خوان قاجار از مردم کرمان را نمیدانند ؟ و اصلا یک نفر بپرسد که پس از اسلام تقریبا تمام حاکمان ایران از غزنویان و سلجوقیان گرفته تا صفویه و قاجار همگی ترک بوده اند . حالا چه شده که اینهمه با ایران بیگانه گشته و در فکر جدایی افتاده اند ؟ اصلا سوالی دارم مگر خامنه از شهرهای ترک نشین نیست؟ مگر رهبر جمهوری اسلامنی خامنه ای نیست؟ مگر ترک نیست؟( درست است که در مشهد به دنیا آمرده ولی تبارش و اصالتش ترک است و مثل بلبل ترکی هم بلد است و صحبت میکند). مگر آیت الله موسوی اردبیلی - دادستان زمان کشتار 67 که بیش از 4000 نفر در زندانها کشته شدند که عموما فارس بودند - زاده اردبیل و ترک نیست؟ مگر همین میرحسین موسوی 8 سال نخست وزیر این نظام ترک نیست؟ آیا در میان سپاهیان و وزیران همین دولت احمدینژاد کم ترک دیده اید؟ پس چرا همه چیز را به گردن گردن شکسته فارسها می اندازید؟ مگر ما خودمان کم از این نظام کشیده ایم مگر از ما کم کشته اند؟ نمونه اش در همین دو سال اخیر چه میزان شکنجه و جنایت و تجاوز در تهران و اصفهان و شیراز شد آیا اینها هم شوونیسم فارس است؟
چیزی که در این میان اصلا نیست و بسیار کم به نظر میرسد و باید بیشتر از این باشد برقراری یک دیالوگ و گفتمان میان همه اقوام و فعالین سیاسی و مردمان است تا به گونه این این شکاف پر شود و رابطه ای میان ما برقرار گردد.
از کسانی که این مطلب را میبینند و اطلاعی از مسایل آذربایجان دارند خواهش میکنم اگر میتوانند سوالات من را به دست فعالین آذربایجانی و سایتهای ایشان برسانند و جواب آنها را یا در نظرات همین مطلب بنویسند و یا اگر در سایت خوشان نوشتند لینک آن را بگزارند.
مستقیم میرم سر اصل مطلب
از 5 شهریور که در ارومیه و تبریز تظاهرات شد و بحث نجات دریاچه ارومیه بالا گرفت . من هم مانند خیلی ها در اینترنت در بحثها شرکت کردم و در این اثنا با بسیاری از سایتها ترکی و صفحات فیسبوکبیشان آشنا شدم . اما چیزی که به جز بحث در مورد دریاچه ارومیه توجه من را جلب کرد عدم آشنایی و دنیایی فاصله میان ترکها و فارسها است نمیدانم آیا این فقط در دنیای مجازی و اینترنت است یا در واقعیت هم همینگونه است. آنچه من دیدم و خواندم این حس بسیار قوی است که بسیاری از ترکها شدیدا خود را مقهور و شکست خورده فارس میپندارند و گمان میبرند که فارسها آنها را در چنگال خویش گرفته و در حال ازمحلال و دوشیدن آنها هستند و ایشان را غرق در مشکلات عظیم اقتصادی کرده و خود در حال خوشگذرانی هستند گمان میبرند که در استانهای به قول خودشان فارس نشین وضع خوب است و ایشانند که در بدبختی به سر میبرند . علاوه بر این بیافزایید اینکه این ظلم را تاریخی دانسته و به همه زمانها تسری میدهند. البته نباید از این نکته نیز غافل شد که در میان فعالین آذربایجانی همه نوع طرز فکر است از جدایی طلبان افراطی تا انان که به دنبال فدرالیسم هستند تا فعالین مدنی که به دنبال حقوق فرهنگی ، زبانی و مدنی ایشان میگردند. و نمیتوان همه را مانند یکدیگر دانست .
اما چیزی که من را بیشتر نگران کرده حجم انبوه سایتهایی است که ظاهرا رسانه های اصلی آذری را تشکیل میدهند که در آنها از الفاضی مانند "آزربایجان جنوبی" و "شوونیسم فارس" و از این نوع به وفور یافت میشود و حتی در اطلاعیه هایی که برای حمایت از دریاچه ارومیه داده اند حتی در شهرهای تهران و دیگرنقاط نیز از آذربایجانی ها خواسته اند که اعتراض کنند و نه از همه مردم! ویا برخی فرا تر رفته و اعلام حمایت جنبش سبز و یا دیگران را رد کرده و آن را حرکتی در جهت "مصادره خیزش آذربایجان "خوانده اند. البته نباید از یاد برد که احتمالا ارتش سایبری رژیم هم در حال دامن زدن به این تفکرات است و سعی دارد تا اینگونه مطالب در این روزها بیشتر به چشم بیاید تا هم از اتحاد میان ایرانیان جلوگیری کند و هم بهانه ای برای سرکوب بیشتر بیابد.
اما احساس میکنم که اینجا یک کم کاری بزگ از سوی فعالین سیاسی و مدنی در هر دو سو صورت گرفته و آن هم عدم آشنایی اقوام ایرانی با یکدیگر و درک خواسته های ایشان است . به عنوان مثال آیا ترکها میدانند که استان کرمان که یکی از استانهای فارس نشین است از محرومترین استانها است؟ آیا میدانند که در جنوب همین استان هزاران نفر در گرمای 45 درجه هنوز در کپر(خیمه ای که با برگ نخل ساخته میشود) بدون هیچ امنکاناتی زندگی میکنند ؟ آیا برخی از ایشان که خشکاندن دریاچه ارومیه را هم جزیی از به قول خودشان "شوونیسم فارس" میدانند مگر ازمنیان رفتن طالاب انزلی و یا نابودی بخشهایی از آثار تاریخی هخامنشیان را با زدن سد سیوند از یاد برده اند؟ آبا کسانی که ستمها و مظالم این حکومت را به پای همه فارسها مینویسند مگر ساختن مناره از سرهای بریده را به دست تیمور لنگ نخوانده اند ؟ یا مگر چشم در آوردنهای آغا محمد خوان قاجار از مردم کرمان را نمیدانند ؟ و اصلا یک نفر بپرسد که پس از اسلام تقریبا تمام حاکمان ایران از غزنویان و سلجوقیان گرفته تا صفویه و قاجار همگی ترک بوده اند . حالا چه شده که اینهمه با ایران بیگانه گشته و در فکر جدایی افتاده اند ؟ اصلا سوالی دارم مگر خامنه از شهرهای ترک نشین نیست؟ مگر رهبر جمهوری اسلامنی خامنه ای نیست؟ مگر ترک نیست؟( درست است که در مشهد به دنیا آمرده ولی تبارش و اصالتش ترک است و مثل بلبل ترکی هم بلد است و صحبت میکند). مگر آیت الله موسوی اردبیلی - دادستان زمان کشتار 67 که بیش از 4000 نفر در زندانها کشته شدند که عموما فارس بودند - زاده اردبیل و ترک نیست؟ مگر همین میرحسین موسوی 8 سال نخست وزیر این نظام ترک نیست؟ آیا در میان سپاهیان و وزیران همین دولت احمدینژاد کم ترک دیده اید؟ پس چرا همه چیز را به گردن گردن شکسته فارسها می اندازید؟ مگر ما خودمان کم از این نظام کشیده ایم مگر از ما کم کشته اند؟ نمونه اش در همین دو سال اخیر چه میزان شکنجه و جنایت و تجاوز در تهران و اصفهان و شیراز شد آیا اینها هم شوونیسم فارس است؟
چیزی که در این میان اصلا نیست و بسیار کم به نظر میرسد و باید بیشتر از این باشد برقراری یک دیالوگ و گفتمان میان همه اقوام و فعالین سیاسی و مردمان است تا به گونه این این شکاف پر شود و رابطه ای میان ما برقرار گردد.
از کسانی که این مطلب را میبینند و اطلاعی از مسایل آذربایجان دارند خواهش میکنم اگر میتوانند سوالات من را به دست فعالین آذربایجانی و سایتهای ایشان برسانند و جواب آنها را یا در نظرات همین مطلب بنویسند و یا اگر در سایت خوشان نوشتند لینک آن را بگزارند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر