امروزه مهمترین بحثی که میان فعالین سیاسی و شهروندان عادی علاقه من به سیاست در گرفته است مساله سکولاریزم و حکومت جدای از دین است عده ای طرفدار پرو پا قرص آن هستند و دیگرانی که با آن مخالفت میکنند و هر کدام دلایل مخصوی به خود را دارند البته هر دو گروه در یک هدف و نظر مشترکند و آن رسیدن به آزادی و دموکراسی است .
طرفداران سر سخت سکولاریزم و جدایی دین از حکومت ( البته سکولاریزم تنها به این معنا نیست اما از آنجا که عمدتا در جامعه ما به این معنا استنباط میشود من نیز منظورم از سکولاریزم در این مطلب همین است ) استدلال می آورند که دموکراسی بدون عدم دخالت دین و مدهب در حکومت ممکن نیست و دلیل آن نیز روشن است زیرا اولا قوانین دینی یکسری قوانین ثابت و لا یتغیر هستند که از پیش تعیین شده و بنا بر این نقش مردم در وضع قوانین را کمرنگ و گاهی کاملا بی اثر میکند ثانیا در دین به ویژه در اسلام شهروندان بر اساس نوع مذهب و دین خود درجه بندی شده اند و این خود ناقض اصول دموکراسی است بنا بر این برای بر قراری حکومت مردم سالار و دموکرات هیچ راهی جز جدا کردن دین از حکومت در پیش روی نیست .
از سویی دیگر مخالفان این نظریه بر دو دسته اند گروهی مانند دکتر مهدی خزعلی و یا بسیاری از اصلاحطلبان که معتقدند میتوان با داشتن یک حکومت دینی و با ارائه قراعت های دموکراتیک از آن به دموکراسی رسید که امروزه بیشتر از آن به عنوان "دین رحمانی" یاد میشود گروهی دیگر نیز با اینکه معتقدند از درون اسلام دموکراسی بیرون نمی آید اما دلیل می آورند که جامعه ایران یک جامعه مذهبی است و اکثریت مردم ایران مسلمانان نسبتا معتقد هستند بنا بر این نمیتوان بدون در نظر گرفتن عتقادات مذهبی ایشان اقدام به وضع قوانین کرد همچنین نیز معتقدند که چنانچه بخواهیم به زور و اجبار اقدام به برقراری یک حکومت غیر دینی بکنیم این اقدام موجب به وجود آمدن گروه های رادیکال مذهبی و تشدید اسلامگرایی در جامعه خواهد شد و چه بسا این اقدام در جامعه اثر معکوس بگذارد زیرا اصولا طبیعت آدمی به گونه ای است که هر چیزی را که تحمیلی باشد نمیپذیرد و بلکه بر عکس در برابر آن جبهه گیری میکند که نمونه آن را امروزه میتوان در کشور های آسیای مرکزی و یا ترکیه دید. و همچنین اصولا اجبار کردن مردم به پذیرش نوعی از حکومت خود ناقض اصول دموکراسی است.
حال این سوال پیش می آید که اگر فرض طرفداران سکولاریزم و نوع دوم مخالفان آنها یعنی عدم همخوانی حکومت دینی با دموکراسی درست باشد آیا باید فعالین سیاسی و مدنی در پی برقراری یک حکومت غیر دینی ولو به اجبار بر آیند؟؟ یا اینکه انتخاب و اختیار را به خود مردم بگذارند ولو اینکه ایشان حکومت دینی را به برقراری دموکراسی ترجیح دهند.
برای اینکه مقداری از حساست های اعتقادی کاسته شود بگذارید سوال را اینگونه مطرح کنم .که یک پرسش قدیمی فلسفی است آیا به نظر شما در یک جامعه آزاد کسی حق دارد با اختیار کامل و با میل شخصی خویش خود را به بردگی شخص دیگری در آورد؟
طرفداران سر سخت سکولاریزم و جدایی دین از حکومت ( البته سکولاریزم تنها به این معنا نیست اما از آنجا که عمدتا در جامعه ما به این معنا استنباط میشود من نیز منظورم از سکولاریزم در این مطلب همین است ) استدلال می آورند که دموکراسی بدون عدم دخالت دین و مدهب در حکومت ممکن نیست و دلیل آن نیز روشن است زیرا اولا قوانین دینی یکسری قوانین ثابت و لا یتغیر هستند که از پیش تعیین شده و بنا بر این نقش مردم در وضع قوانین را کمرنگ و گاهی کاملا بی اثر میکند ثانیا در دین به ویژه در اسلام شهروندان بر اساس نوع مذهب و دین خود درجه بندی شده اند و این خود ناقض اصول دموکراسی است بنا بر این برای بر قراری حکومت مردم سالار و دموکرات هیچ راهی جز جدا کردن دین از حکومت در پیش روی نیست .
از سویی دیگر مخالفان این نظریه بر دو دسته اند گروهی مانند دکتر مهدی خزعلی و یا بسیاری از اصلاحطلبان که معتقدند میتوان با داشتن یک حکومت دینی و با ارائه قراعت های دموکراتیک از آن به دموکراسی رسید که امروزه بیشتر از آن به عنوان "دین رحمانی" یاد میشود گروهی دیگر نیز با اینکه معتقدند از درون اسلام دموکراسی بیرون نمی آید اما دلیل می آورند که جامعه ایران یک جامعه مذهبی است و اکثریت مردم ایران مسلمانان نسبتا معتقد هستند بنا بر این نمیتوان بدون در نظر گرفتن عتقادات مذهبی ایشان اقدام به وضع قوانین کرد همچنین نیز معتقدند که چنانچه بخواهیم به زور و اجبار اقدام به برقراری یک حکومت غیر دینی بکنیم این اقدام موجب به وجود آمدن گروه های رادیکال مذهبی و تشدید اسلامگرایی در جامعه خواهد شد و چه بسا این اقدام در جامعه اثر معکوس بگذارد زیرا اصولا طبیعت آدمی به گونه ای است که هر چیزی را که تحمیلی باشد نمیپذیرد و بلکه بر عکس در برابر آن جبهه گیری میکند که نمونه آن را امروزه میتوان در کشور های آسیای مرکزی و یا ترکیه دید. و همچنین اصولا اجبار کردن مردم به پذیرش نوعی از حکومت خود ناقض اصول دموکراسی است.
حال این سوال پیش می آید که اگر فرض طرفداران سکولاریزم و نوع دوم مخالفان آنها یعنی عدم همخوانی حکومت دینی با دموکراسی درست باشد آیا باید فعالین سیاسی و مدنی در پی برقراری یک حکومت غیر دینی ولو به اجبار بر آیند؟؟ یا اینکه انتخاب و اختیار را به خود مردم بگذارند ولو اینکه ایشان حکومت دینی را به برقراری دموکراسی ترجیح دهند.
برای اینکه مقداری از حساست های اعتقادی کاسته شود بگذارید سوال را اینگونه مطرح کنم .که یک پرسش قدیمی فلسفی است آیا به نظر شما در یک جامعه آزاد کسی حق دارد با اختیار کامل و با میل شخصی خویش خود را به بردگی شخص دیگری در آورد؟
2 نظرات:
سلام دوست عزيز
از حضورت ممنونم...وبلاگت اميدوارم برات باقي بمونه با اين شرايط فيلترينگ...
در اولين فرصت شما را لينك خواهم كرد...
به اميد ازادي سبز...
سلام دوست عزیزم
خوشحالم به جمع ما پیوستی
با افتخار لینکت می کنم
سبز باشی
ارسال یک نظر